Wednesday, August 31, 2005

عروسك پارچه اي


عروسك پارچه ايم ،با دو چشم دوخته شده و لپهاي گل انداخته،روي يكي از قفسه هاي كتابخانه جا خوش كرده،موهاي كاموايي زرد رنگش از زير كلاهش بيرون زده است.با لبخند نيم دايره اي ثابتِ هميشگي اش مرا نگاه ميكند.به اين عروسكم خيلي افتخار ميكنم،روزهاي دنيا هر جوري بگذرد و در قلب پارچه اي اش هر غوغايي هم به پا باشد،لبخندش را دريغ نميكند.
نازخاتون

Monday, August 15, 2005

Cet Amour


شعري از ژاک پره ور
(Jacques Prevert):


عشقمان آنجا ایستاده است
کله شق چون الاغی ماده


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ

كوير

« من از دو كار نفرت دارم: يكي درد دل كردن كه كار شبه مردهاست، و يكي هم از خود دفاع كردن، براي تبرئه خود جوش زدن، كه كار مستضعفين است، آدمهاي سست. شجاع به همدرد نيازمند نيست، از ناله شرم دارد. مرد پاك را نيز زندگي و زمان تنها نميگذارند. زندگيش از او دفاع مي كند، زمان تبرئه اش مي كند، پليدان هرگز پاكدامني را نمي توانند آلود. هرچند سنگ ها را بسته و سگ ها را رها كرده باشند!»
نازخاتون

Saturday, August 06, 2005

1 نواختي


يكي از صحنه هايي كه در فيلم Bleu دوست دارم،صحنه اي است كه Julie بعد از نقل مكان به خانه جديد اجاره اي،به كافه محلي ميرود.پيشخدمت درحاليكه به سرعت از كنار ميز او عبور ميكند ميگويد:”Café avec glace؟(قهوه با بستني؟)” و Julie جواب ميدهد:”درست مثل هميشه!” اولين قاشق را كه ميخورد،صداي فلوت مرد(هنرمند) خيابانيِ ايستادهِ بيرون كافه بلند ميشود، قطعه ي Julie، First Flute را به شدت جذب ميكند . بعد دوربين روي فنجان قهوه روي ميز و قاشق كنار آن زوم ميكند و با نور پردازي بسيار زيبايي از روشنايي به تاريكي و دوباره از تاريكي به روشنايي و ...مي رود.مكالمه كوتاه بينJulie و پيشخدمت ، همچنين حركت نور روي فنجان ، روز مرگي و يكنواختي و گذشت روزها را به زيبايي تمام نشان ميدهد.

از سه چيز متنفرم:
يكنواختي
يكنواختي
و يكنواختي
اين يك ماه آخر اصلا نفهميدم روزهايم چطور گذشت.همه اش كار.از همه ي آدمها و موضوعات دوست داشتني زندگي ام دور شده ام.هجوم SMS ، E-Mail و تلفن بود كه همگي دو سه جمله يكنواخت را با كلمات مختلف تكرار ميكردند: اول، جات خيلي خاليه ودوم دلم برات تنگ شده، كي سرت خلوت ميشه؟
اين جمعه را فقط خوابيدم . چهار ساعتي را هم كه بيدار بودم با ‍Cesaria Evora به سر بردم.
تيرماه 1384 را تا اواسط مرداد، گم كرده ام!
نازخاتون